بن بست

۳۵ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

قاصدک

جمعه, ۱۶ مهر ۱۳۹۵، ۰۴:۱۴ ب.ظ

قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی ، اما ،‌اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی

 

انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند

 

قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو ، دروغ
که فریبی تو. ، فریب

 

قاصدک
هان،
ولی ... آخر ... ای وای
راستی آیا رفتی با باد ؟
با توام ، آی! کجا رفتی ؟ آی

 

راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خاکستر گرمی ، جایی ؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز ؟

 

قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند
  • اینجانب

همه چی دروغه

چهارشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۵، ۰۴:۲۸ ب.ظ

محرم شروع شده و سو استفاده کنندگان از این مملکت و مردمش دست به کار شدند واسه جیباشون کیسه دوختن و با چرندیاتی ابلهانه اشک مردمو در میارن و مردم ساده لوح که برای حادثه ای که قرنها پیش اتفاق افتاده اشک میریزن و نذری میدن.

یه جا یه مطلبی خوندم که حدودا ۲میلیارد واسه این دهه محرم خرج می کنند که چی بشه. واقعا لازمه این همه خرج الکی کردن

همه چیزارو تحریف میکنند بزرگ نمایی می کنند از کاه کوه میسازن.


مردم را در یابین.



  • اینجانب

بهم ریخته

سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۴۹ ق.ظ

 مشکلات زندگی اینقدر زیاده که دارم زیرش خم میشم و همین روزاست که بشکنم شاید هم شکستم و خودم خبر ندارم.

روزا و شبا همینجوری میگذرن و من هر روز بیشتر از روز دیگه داغون تر میشم حتی حرف زدن ساده ام شده با دعوا و جنگ .

دارم دیوونه میشم و باید برم به قول خانواده تیمارستان بستری شم که  حداقل دیگران را نرنجونم و اذیت شون نکنم.

زندگی نگه دار میخوام پیاده شم.


  • اینجانب

چشم دلربا

دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۸:۳۰ ب.ظ

مرا هوای تو هرگز ز سر بدر نرود

خیال چشم سیاه تو از نظر نرود




  • اینجانب

تکرار

دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۳۰ ق.ظ
چقد سخته کتابای تکراری رو خوندن البته کتابای که باید کنکور بدی .
میخوام دوباره شروع کنم به خوندن برای کنکور.
از پشت کنکور ماندن خسته شدم اما همچنان ادامه داره.

  • اینجانب

یک دم از خیال من نمی روی

شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۴۵ ب.ظ

در نظر بگیرید که حتی در نازل ترین عادات یومیه ما چه ارزشها و چه معانی مستتر است.

در نظر بگیرید که در صدها شی که حتی فقیرترین گدا هم دارایش است چه چیزهای نهفته است: یک دستمال، یک نامه قدیمی، عکس یک عزیز.

این چیزها بخشی از وجود ما را تشکیل می دهند تقریبا مثل اعضا و جوارح بدن

و قابل تصور نیست که در این دنیا ما را از این اشیا محروم کنند چرا که بلافاصله چیزهای دیگری را جایگزین آنها می کنیم اشیای دیگری که به ما تعلق دارند و به خاطرات ما جان می بخشند و انها را دوباره زنده می کنند.

(پریمو لوی)


  • اینجانب

پاییز قول داده است که مرا ...

شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۶:۴۲ ب.ظ





دریافت

  • اینجانب

شروع کردن

جمعه, ۹ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۳۶ ب.ظ
دوباره باید شروع کنم
باید از اول ورق بزنم باید  گاهی مکث کنم باید گاهی تند تند بروم و باید گاهی غرق شوم تا انتها

این راه تموم نشدنیه تا لحظه ای که به آبادی برسم


  • اینجانب

اعتماد

جمعه, ۹ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۵۸ ق.ظ

بنای زندگی بر اساس اعتماد وصداقته اگه این دو تا رکن اساسی رو تو زندگی نداشته باشی اون زندگی دیگه زندگی نیست.

الان که نگاه میکنم بعضی وقتا نباید اعتماد کرد مثلا اگه مامان حوا جان به جناب شیطان اعتماد نمی کرد و اون سیب سرخ خوشکل خوشمزه رو نمیخورد الان ما تو بهشت بودیم و .... اما مامان حواجان اعتماد کرد و ادامه ماجرا ها که اتفاق افتاد.


و اما اعتماد در عشق

انجا که اعتماد نباشد عشقی در کار نخواهد بود.

  • اینجانب

شاخ خشکیم

دوشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۸:۱۲ ب.ظ


  • اینجانب