بهم ریخته
سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۴۹ ق.ظ
مشکلات زندگی اینقدر زیاده که دارم زیرش خم میشم و همین روزاست که بشکنم شاید هم شکستم و خودم خبر ندارم.
روزا و شبا همینجوری میگذرن و من هر روز بیشتر از روز دیگه داغون تر میشم حتی حرف زدن ساده ام شده با دعوا و جنگ .
دارم دیوونه میشم و باید برم به قول خانواده تیمارستان بستری شم که حداقل دیگران را نرنجونم و اذیت شون نکنم.
زندگی نگه دار میخوام پیاده شم.
- ۹۵/۰۷/۱۳
زندگی یک سری پستی بلندی داره
آدم نباید شکست بخوره
یه جاهایی هست جاده همش سربالاییه, کوهستانی میشه. ولی تا یه جایی فقط میتونه سربالایی باشه
این قانون طبیعته اگه ادامه بدی و شکست نخوری, یقینا یه سر پایینی هم میرسه اما اگه بخوای وسط را از ماشین پیاده بشی
تو میمونی و یه راه مبهم