میخونه بی شرابه
- ۵ نظر
- ۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۸:۴۲
سردرد شدید دارم باید بخوابم و خواب بهترین فراموشی چند ساعته همه چیز .
چرا کل عمر را ازش دروغ میشنوم هر روز هر روز نمیدانم چرا فکر می کند زرنگ تشریف داره و چرا فرض میکنه اینجانب و دور بریاش احمقند . چرا سر عقل نمیاید چرا نمیخواهد بفهمد چرا . میدانم میفهمد میدانم خوب هم می فهمد فقط میخواهد کار خودش را بکنند فقط خودش برایش مهم است و دیگران هیچ ارزشی برایش ندارند.
همه حرکاتش و همه حرفهایش بوی دروغ و خیانت میدهد.
حتی با حرفهایش آزار هم میدهد حتی با حرکات.
این روزگار لعنتی چه ها که بر سرم نیاورد چه ها که ندیدم.
کمی کاش فقط کمی به فکر دیگران بود شاید دیگران نفسی که میکشند کمتر غصه و درد داشت فقط کاش کمی.
برای بععضی از دوستان که به وب اینجانب سر میزنند و سوالاتی براشون پیش اومده میخوام تو این پست به سوالاشون جواب بدم.
پرسیده بودند اینجانب خدا رو قبول ندارن ؟ شاید قبول نداشته باشم و شاید داشته باشم
پرسیده بودند کسی که بخدا اعتقاد نداشته باشه پس مرگ رو هم قبول نداره ؟ مرگ یعنی دیگه نفس نکشی و ادامه ماجراها که میری زیر دومترخاک و پودر میشی میری
پرسیده بودن که اینجانب بی دین تشریف داره؟ من انسانیت قبول دارم. دین فقط محدودیت داره و محدودت میکنه
پرسیده بودند که چرا وبت غمیگینه و اگه به زندگی اینطوری غمگین نگاه می کنم ؟ زندگی من تا الان همین بوده پس نوشته های وب حقیقتی از زندگی اینجانبه البته روزای شاد هم بوده ولی زندگی همین است
و اما درباره خودکشی که ادما اینچنین بهترین راه حلشون خودکشیه اینجانب میگه که این خودش یه مرگه.
شاید در اینده جواب سوالاتم تغییر کنه چون انسانم و شاید زندگی تغییر کرد و شاید همچنان ماند
گزارشات حاکی از ان است که کشور ایران دومین کشور غمگین جهان می باشد.
چرا نباشیم هر روز که روزمان را شروع می کنیم باز یه روز دیگه باز یه بدبختیه دیگه و باز ....
فکر قسطهای عقب ماندمان فکر پول گاز در این سرمای که تا مغز استخوان نفوذ می کنند و. ...
کودکان و مادرانی و پدرانی که سرصبح برای ماشین کار انتظار می کشند
پدران و مادرانی که تن می فروشند برای لقمه ای نان بر سر سفره ای خالی البته پر از درد است.
جماعتی که هر روز بر شمارشان افزوده میشود بدون هیچ کار و درامدی
کودکانی که هیچ از کودکیشان متوجه نشدند و کودکی نکردند
جماعتی که در شهر پرسه میزنند برای بدست اوردن کار.
جماعتی شلاق می خورند عده ای غرورشان میشکند و خورد می شوند و عده ای که هیچ چیز از زندگی کردن متوجه نشدند
اندک شادی که شاید باشد بر ما حرام کردند.
این نظر اینجانب است و شاید نظر شما متفاوت باشد
بی قانونی تا کجا و برای خودشان قانون و فتوا صادر کردن تا کجا.
لغو کنسرت ها لغو سخنرانی ها و ....
فتوا صادر کردن که روی دختر جماعت اسید بپاشید بخاطر بی حجابی
حرف مفت صادر می کنند که زاینده رود خشک شده فقط بخاطر بی حجابی.
من موندم تو مغز اینا چی میگذره خدایش چی میگذره
یعنی اینقد مردم احمق فرض کردن یا خودشون به ...
البته جماعتی احمق دوربرشون هستند که فقط کافیه لبارو حرکت بدند و دستور اجرا.
اسیدپاشی روی دختر مردم اخه با چه منطقی زیبایی و جوانی و ... یک انسان نابود می کنند به چه حقی.