تفاوت نگاه
بعدا اضافه شد. :استاد مشاورم پروپوزالم رد کرد گیری افتادم از دست این مشاور
- ۰۲ خرداد ۹۷ ، ۲۳:۴۵
این اهنگ جناب سلطانی هم خوندن دوست داشتین با صدای ایشون هم گوش بدین.
گاهی ترس ومحدودیت ساخته ذهن فرد است
گاهی ترس و محدودیت را دیگران برای شما ایجاد میکنند
ترس و محدودیتی که در ذهن خود فرد است اگر بخواهد بشکند دیگران نمیگذارنند درست قضیه اینجانب .
میخواستم امروز محدودیت و ترسی که در ذهنم بود را بشکنم اما دیگران باز محدودم کردن .
میخواستم بدانم ایا واقعا من نمیتوانم چنین کاری را انجام دهم یا دیگران مانعم میشوند که متوجه شدم بیشتر دیگران مانعم میشوند.
من الان پر خشم هستم که چرا دیگران مانعم میشوند چرا نمیتوانم ازادانه حرکت کنم چرا نمیگذارن ازادانه زندگی کنم چرا نمیگذارن...
دوستی بهم میگفت اینجانب تو بی عرضه هستی نمیدانم شاید درست میگفت شاید هم هیچ از اینجانب نمیدانست
خسته شدم از این نوع زندگی کردن
چقد با این اهنگ قدم زدم
چقد با این اهنگ تو خودم رفتم
چقد با این اهنگ گریه کردم
هنوز هم با شنیدن این اهنگ لذت میبرم
خوشا ای دل بال و پر زدنت
واقعیتی اما تلخ که نمیدانم از کجایش بنویسیم.
ادم قصه اینجانب ادم تحصیلکرده و بیکاریست و هر جا دنبال کار میگرده به دلیل سن بالاش قبول نمیکنن . تا جایی که برادرش بر میگرده بهش میگه از خونه من برو بیرون وگرنه پلیس خبر میکنم .
اینجانب موندم با چه منطق و عقلی این حرف به برادرت زدی برادری که هر روز دنبال کار میگرده از کارگر ساده بگیر تا .... لعنت به همه چیز که ته اش ختم میشه به پول
از خونه ام برو بیرون وگرنهپلیس خبر میکنم
از خونه ام برو بیرون وگرنه پلیس خبر میکنم
از خونه ام برو بیرون وگرنه پلیس خبر میکنم
از خونه ام برو بیرون وگرنه پلیس خبر میکنم
از خونه ام برو بیرون وگرنه پلیس خبر میکنم
از خونه ام برو بیرون وگرنه پلیس خبر میکنم
بی کارسفره نیست و بی سفره ،عشق. بی عشق ،سخن نیست و سخن که نبود فریاد و دعوا نیست ،خنده و شوخی نیست،زبان و دل کهنه می شود، تناس بر لبها می بندد،روح در چهره و نگاه در چشم ها می خشکد،دست ها در بیکاری فرسوده می شوند و بیل و منگال و دستکاله و علفتراش در پس کندوی خالی ، زیرلایه ضخیمی از غباررخ پنهان می کند. دیگر چه؟
خر که مرده باشد ، زمستان سرد و خشک که تن را زیر تن سیاه و سرد خود بفشارد، و اندوه که از جاگاه جان لبریز شده باشد ....
دیگر کجا جایی برای بند و پیوند می ماند؟ کجا جایی برای دل و زبان؟
محمود دولت ابادی