قاطی نوشتم
سه شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۵۱ ق.ظ
از کی یه دل سیر نخندیدم از کی نخندیدم از ته دل اصلا این زندگی بدجور زد به زمینم.
بیخیال اینجوری که داره پیش میره باید خندیدن فراموش کنم .
مادر امروز به مدت یه هفته خونه ننه حاجی( مادربزرگ) و امشب که بهش زنگ زدم میگم مادر یه قرص خواب بخور و بخواب تا صبح تا نترسی مادر گاهی از بعضی چیزا می ترسد مخصوصا اینکه همسایه ننه حاجی شون تازه فوت کرده و ....
بی پولی بد دردیه دیروز میخواستیم کاری کنیم باز بی پولی مانع شد .
بی پولی باعث میشه از زندگی کردن عقب بیفتی بدجور هم عقب میفتی.
این پست چی شد همه چی قاطی شد تو این پست
بیخیال اینجوری که داره پیش میره باید خندیدن فراموش کنم .
مادر امروز به مدت یه هفته خونه ننه حاجی( مادربزرگ) و امشب که بهش زنگ زدم میگم مادر یه قرص خواب بخور و بخواب تا صبح تا نترسی مادر گاهی از بعضی چیزا می ترسد مخصوصا اینکه همسایه ننه حاجی شون تازه فوت کرده و ....
بی پولی بد دردیه دیروز میخواستیم کاری کنیم باز بی پولی مانع شد .
بی پولی باعث میشه از زندگی کردن عقب بیفتی بدجور هم عقب میفتی.
این پست چی شد همه چی قاطی شد تو این پست
- ۹۵/۰۹/۲۳