بریدم.
شدم یه ادمپرخاشگر که فقط در حال جیغ زدن و دعوا کردنم .
خسته شدم بریدم از خودم از ادمای دوربرم
بریدم.
- ۰ نظر
- ۲۹ مهر ۹۹ ، ۲۳:۵۳
شدم یه ادمپرخاشگر که فقط در حال جیغ زدن و دعوا کردنم .
خسته شدم بریدم از خودم از ادمای دوربرم
بریدم.
چت کردن فقط برای سرگرمی و گذشتن زمان انجام میدادم تا اینکه روزی به خودم اومدم که چند ساله دارم باهاش حرف میزنم با هر رفتنش دلم میشکنه و با دوباره اومدنش باز میدونم میره و این دوستی مجازی دارم ادامه میدم با اینکه فقط میدونم یه دوستیه. این دوستی باعث شده که دلتنگ ادمی بشم که اصلا ندیدمش منظورمان از نزدیک ست و همچنین باعث میشه نگرانش بشم
گاهی قدم در راهی میزاریم که خودمون هم میدونم هیچ نتیجه ای نداره ولی ادامه اش میدم و این ادامه دادن داره به خودمون ضربه میزنه
این چه وضعشه نمیتونم یه ایمیل بفرستم و کارامو انجام بدم.
فاتحه این مملکت باید خوند که اولین کار و فکری که میکنن قطع کردن اینترنت.
عمری که داره تموم میشه تو این زندگی در اصل زندگی نیست .
امروز ۲۵ تیر سال ۱۳۹۸ از پایان نامه ام دفاع کردم .
زمان دفاع ۱۱ صبح . البته استادای گرامی ۱۱:۳۰ تشریف اوردن.
در کل خوب بود
دیارم داره بارون میاد.
سگ همسایه واق واق میکرد شنیده بودم که سگ واق واق کنه زلزله میاد و به عزیزجان گفتم امشب زلزله میاد .
یکی بهم گفت از مرگ نمیترسی امشب ؟
گفتم نه گفت زیر این همه خاک باز نمیترسی؟ گفتم ادم مرده هیچ حسی نداره هیچی متوجه نمیشه
گیر کردم تو پایان نامه ام درست نمیشه نمیدونم باید چطوری درس کنم
مدتیه درگیر فصل سه بودم که استاد جان هنوز رضایت ندادن و مدتی هم هست درگیر فصل ۴ که این فصل هم به مشکل برخوردم و نمیدونم چطوری درستش کنم .
سردرد گرفتم از بس که رو داده هام کار کردم و درست نمیشن .
نمیدونم چرا حس میکنم باید کتاب ادمو به فکر وادار کنه.این کتابا بیشتر کتابای فلسفی ان که درگیرشون میشم و از درگیر شدن بهشون لذت میبرم.
البته میدونم گاهی کتاب ها فقط زندگی یه ادم توضیح میدن بدون هیچ چیز عجیب و غریبی .
گاهی بعضی از کتابها که زندگی ادما رو بیان میکنن میشه میخکوبشون شد و یه روزه خوندشون و گاهی نه و برات جالب نباشن و چند روزی طول بکشه تموم کردنشون.
یه عادتی که دارم اینه که حتی اگه از یه چیزی خوشم نیاد مثلا یه کتاب و یا یه فیلم چون شروع کردم حتما باید به اخرش برسم و این گاهی بده .