خواب

چند روز پیش خواب دیدم که اینجانب رو میخواستن تیر باران کنند اصلا تو اون شلوغی خوابم اوضاعی بود واسه خودش. حیف شد وسط تیربارانم بیدار شدم .
برای خانواده گرام سر صبحونه خوردن البته ساعت ۱۰ صبح خوابمو تعریف کردم و بهشون میگفتم چقد شخص مهمی شدم.


به قول ناهید خواننده گرامی
خواب دیدم خواب دیدم قلبمو بی تاب دیدم
ادامه شو دیگه بلد نیستم

نابود

ساعت ۱:۳۹ دقیقه بامداد

ما به ادمهای اطرفمون اعتماد میکنیم ولی اون ادمها از این اعتماد سواستفاده میکنند و همه چیو نابود می کنند نه راهی میذارن برای بخشیدنشون و نه  میشه ازشون عبور کرد.

این ادمها همه چیزتو ازت میگیرن اینده ات حالتو گذشته تو و همه چیو در یک لحظه میسوزونند.

گاهی فکر میکنی که بیخیال این ادمها بشی  واینده و حالتو بسازی اما زمان و عمری که از دست دادی رو نمیشه هیچکاری کرد.

در اخر هم میبینی هیچی ازت نمونده به غیر از اینکه زودتر از موعد پیر شدن

بد روزگاریه

عقب افتادن و عقب موندن حس خیلی بدیه و واقعیتی دردناک .