حال امروز اینجانب
حال خراب من زین خرابتر نمی شود.
سرما خوردم البته چیز دیگه ای نبود که بخورم و همچنین دندون درد گرام باز شروع کرده.
- ۴ نظر
- ۳۰ مهر ۹۵ ، ۰۱:۲۴
حال خراب من زین خرابتر نمی شود.
سرما خوردم البته چیز دیگه ای نبود که بخورم و همچنین دندون درد گرام باز شروع کرده.
چقد میتونه مهم باشه و تاثیری تو تصمیمات و زندگی مون داشته باشه.
میتونیم بگیم که مرد یا زن هستیم باید کارای رو انجام ندیم یا بگیم جنسیت محدود کننده انسان میتونه باشه.
جنسیت به نظر من نمیتونه محدود کننده انسان به باورها و عقاید و اهداف مون باشه
طرز فکرانسان هیچ ربطی به جنسیت نداره بلکه خود فرد برای خودش محدودیت ایجاد میکنه .
جنسیت انسان محدود کننده توانایی ها و حتی ضعف های یک فرد نمیتونه باشه.
ملاک برتری رو با جنسیت طرف مقابل نسنجیم.
ملاک برتری باید توانایی و عقاید یک فرد باشد.
ما نه تو دنیای واقعی واقعی هستیم و نه تو دنیای مجازی واقعی هستیم.
دروغ گفتن واسمون شده عادت. به همه کس دروغ میگیم و حتی با خودمون روراست نیستیم چه به برسه به دیگران.بعضی صفات در وجودمون ریشه دوانده و داره کم کم بزرگ میشه و بزرگ و بزرگتر و قد میکشه و نا داریم توش گم میشیم و به جای می رسیم که هیچی ازمون نمیمونه.
داریم خودمون و اطرافمون گول میزنیم و یا حتی گاهی اوقات خودمون رو زرنگ فرض میکنیم و دیگران را ابله و کودن و نادان فرض میکنیم نه ما زرنگین و نه دیگران ابله.
به جای اینکه روراست باشیم و و در یک کلمه انسان باشیم به صورت قهقرایی و نزولی داریم پیش میریم و داریم خودمون نابود میکنیم.
زرتشت پیامبر میگه راه جهان یکی ست و ان راه راستی ست.
توجه بیشتری به قلبت نشان بده! هنوز نمرده ای، ولی به تدریج فاسد می شوی.
مردن خیلی سخت تر از زنده ماندن است. انسان ها به سادگی نمی میرند.
گابریل گارسیا مارکز
وقتی این اهنگو گوش میدم به درجه ای از غمگین شدن میرسم که حد نداره.
چون حاصل ادمی در این شورستان
جز خوردن غصه نیست تا جان کندن
خرم دل انکه زین جهان زود برفت
و اسوده کسی که خود نیامد به جهان.
خیام
دوران دانشجویی دوره خوبیه و یه چند سالی ادم یه کمی خوش میگذرونه. یادمه خوابیدن تا ساعت ۱۲ ظهر خوابیدن و بعد بیدار شدن و باز دوباره خوابیدن تا عصر و رفتن بیرون و دوری زدن . شبا تا صبح بیدار بودن با بچه ها و فیلم نگاه کردن اختلاف سلیقه ها با بچه ها و مابقی ماجراهای خوابگاه.
یادمه نه در مدرسه درسا رو گوش میدادم نه دوره لیسانس عادت داشتم درسا رو به صورت خودآموز بخونم و شبای امتحان تا موقع امتحان بیدار بودن یه حالی داشت که دوسش داشتم. سرکلاس که کلا خواب بودم خواب سرکلاس خیلی میچسبه وقتی استاد گرامی سخت گیر باشه که هیشکی از بچه ها جرات نداشتن تکون بخورن خوابیدن حال داشت.
من شیطون بودم گاهی که کلاسارو میپیچوندم استادا نبودنمو حس میکردن و به بچه ها میگفتن یه ادم معمولی امروز چرا نیومده.