نمیدونم اسمشو چی بنویسم

تازگیا کارم شده وب گردی. یکی عاشق یکی فارغ یکی داره خاطراتشو مینویسه یکی از همه  چی مینویسه یکی داره از زندگیش مینویسه یکی هم از خیانت یکی سیاسی یکی مذهبی خلاصه از همه چی مینویسن.

وبلاگ ها متفاوت و ادما متفاوتترالبته خالق وبلاگها آدمان.

داشتم که یه روز میگشتم به وبلاگی برخورد کردم داشت از زندگی دونفره خودش و همسرش مینوشت و دوست داشتن و خاطراتشون اما یه وبلاگ دیگه هم بود که در مورد خیانتی که داشته به همسرش میکرد مینوشت حالا نمیدونم مال چن وقت پیش بود این خاطراتش اما من موندم از این ادما که دارن دقیقا به چی فکر میکنن که خیانت میکنن البته به نظر من این ادما به خودشون خیانت میکنن چون دارن همه چی خودشون زیر سوال میبرن و حقیقتا دارن خودشونو میکشنن.دیشب که به وبش سر زدم دیدم که نوشته پیشیمونه و داره به زندگیش برمیگرده.

یه لحظه که فکر میکنی به خیانت کردن ادما به هم مخت هنگ میکنه. ادم  عاقل اگه یه ذره فکر کنه باید بدونه  کسی که داری باهاش میری اون اصلا بهت اعتماد داره فقط یه لحظه فکر کن باید چطوری به ادمی اعتماد کرد که به راحتی داره خیانت میکنه اعتمادی در کار نیست فقط ....

ما داریم به کجا میریم داریم به لجن میکشیم همه چیز انسان بودنمون و داریم غرق میشیم تو این لجن

کمی ادم باشیم و اینقدر پست نباشیم.

تکرار

ادم یه روز به دنیا میاد یه روز از دنیا  میره در هر دو صورت هر دو اجباره.

تو این دنیا ادم میانگین 70 سال زندگی میکنه اونم بعضیا با درد بعضیا ازش لذت میبرن   و هر روز این زندگی تکرار میشه تا  لحظه مردن که هر دو میمیرن و هر دو میرن زیر 2متر خاک بعدش حشرات گرامی میخورنش بعدش خاک میشن.

اون دنیا هم که اگه باشه یا میرن بهشت یا میرن جهنم که هر دو بعد از مدتی تکراری میشه کسایی که میرن بهشت از لذات تکراری بهشت خسته میشن همش تکرار تکرار تکرار . جهنم هم همینجوری

دنیا

 + دنیا مثل آتشگردان است ،

هرچه سرعتش را تندتر می کند آدم زودتر به بیرون پرت می شود .

 _ بله ، انقدر سریع است که ادم سرگیجه و تنهاییش را می فهمد .

 + پس چه باید کرد ؟

_ تحمل و سکوت !

سمفونی مردگان . عباس معروفی

لعنتی بسه

من هر روز بیشتر از دیروز از این زندگی اجباری خسته میشم.

این زندگی نیست که زندگی که هر روز جونمو لحظه لحظه میگیره. زندگی که هر لحظه ارزو مرگ واسه خودم میکنم تا بمیرم تا از این زندگی که تدریجی دارم میمیرم راحت شم.

اگه وجود داری خب بفهم لعنتی من چی میخوام من فقط میخوام یه روز دیگه صبح از خواب بیدار نشم حتی همین الان هم میخوام بمیرم اگه هستی.

 لعنتی بفهم بسه

آرش کمانگیر - سیاوش کسرایی

دریافت

مولانا

بر آن پای گریزانت چه بربندم که نگریزی

اختیار یا اجبار

من متوجه نشدم من اختیار دارم یا سرنوشتم از قبل برام نوشته شده. اگه اختیار دارم که پس این سرنوشت که میگن خدا برامون تعیین کرده و تو شب قدر برای یک سالت مینویسه چیه اگه هم اصلا اختیار ندارم که پس هیچی دیگه.

پس این بهشت و جهنم هم اگه راست باشه پس مشخصه کیا میرن کیا نمیرن پس کلمه ای به اسم اختیار کشکه.

حافظ

 

چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را

غبار خاطری از رهگذار ما نرسد