به خود آمدم انگار تویی در من بود

کاش دوباره تکرار شوی.

عنوان علیرضا آذر

به خود آمدم انگار تویی در من بود

این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود

شب و روز

شب و سکوت.همیشه شب رو خیلی دوس دارم و حس ارومی که بهت میده و اینکه همیشه دوس دارم شب کار باشم و شب تا ساعت 4صبح که همه جا غرق سکوت بیدار باشم و زندگی کنم و روزا فقط بخوابم تا درگیر روز و شلوغیاش نشم ....

اما نه تو شب زندگی کردم و نه تو روز.

در هر دو  جهان آواره ایم

هوای ولایت ما

هوای امروز ولایت ما شبیه پاییز شده سرد و سرد. هوای سرد بهتر از هوای گرمه یا بهتره بگم قابل تحمل تره.تو این هوای سرد یه چای داغ و یه سوپ و البته زیر پتو خیلی میچسبه.

ناکجا آباد

تو کشور ناکجا آباد زندگی اسون نیست.

اندیشیدن

کشور ناکجا آباد

تو کشوری به اسم ناکجا آباد مردمی زندگی می کنند که به جای اینکه به پلیس حس آرامش و اعتماد داشته باشن برعکس وقتی پلیس رو در 10 متری می ببینند حس سلب آرامش و عدم اعتماد بهشون دست میده.

پلیسی که با بی احترامی و آزار و اذیت  و با زور همراه هست.

سعدی

 مرا با تو ماجرایی هست

اکسل یاد گرفتن

یه چند روزیه کارم شده اکسل یاد گرفتن اونم از روی کتاب  و به صورت خودآموز الان فکر میکنم چه کار سختی انجام میدم. اینجوری پیش برم یه استاد میشم واسه خودم.

دندون درد

باز شب شد و دردها شروع شد مخصوصا درد دندون درد . باز یه هفته درد کشیدن دندون تا آروم شدنش و تو حلق این معده جان هزارتا قرص کردن.

حافظ

             در اندرون من خسته دل ندانم کیست

         که من خموشم و او در فغان و در غوغاست