بن بست

یه روز عادی

دوشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۷، ۰۱:۲۶ ق.ظ

امروز رفتیم انقلاب که نرم افزار من و کتاب درسیمو بخریم  .

نرم افزارم خریدم  یه کتاب هم برام انتخاب کرد که خریدم .

یکی از کتابمو پیدا نکردم یه روز دیگه میریم انقلاب و دنبال کتاب.

اگه من  حداقل پولی داشتم که بدونم اخر برج هر ماه یه پولی به حسابم واریز میشه حتما کتاب میخریدم اما نه کار دارم و نه پول پس کتاب هم ندارم.

به عزیز جانی که باهاش رفتم انقلاب میگم اگه من پول داشتم کتاب میخریدم چه لذتی داره ادم بره کتاب بخره  میگه اینجانب پول خیلی مهمه نباشه خیلی چیزا رو از دست دادی.

دانشگاه تربیت مدرس یه دوره اموزشی گذاشته بود بخاطر همین پول  نتونستم شرکت کنم اون روز  عزیزجان میگه کو زنگ بزن احتمالا بشه یه جا پول واریز نکنی زنگ زدم گفتن بهت خبر میدیم که جا هست که بتونی ثبت نام کنی یا نه.  هنوز زنگ نزدن

بعدا نوشت: امروزدانشگاه تربیت مدرس زنگ زد گفت میتونی ثبت نام کنی.

ثبت نام کردم



  • ۹۷/۰۸/۲۸
  • اینجانب