هر که دلارام دید از دلش ارام برفت
دوشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۱۱ ب.ظ
نمیدانم این عشق چیست که انسان گر به دامش بیفتد خلاصی ندارد.
انها که عاشق شدند و دل دادن و دل نگرفتن و بی دلبر ماندن نمیدانم چرا زندگی برایشان تمام شده است. یعنی یک نفر میتواند چنین کاری کند و تمامت کند.
من نمیدانم چرا ادمها با هم این کار را میکنند عاشق میکنند و دیگر بیخیالشان میشوند .
مگر نمی دانند اگر انسان دلش برود رفته است و این رفتن دل به قیمت تمام شدن خودش و زندگیش است کاش ادمها میفهمند برای انهایی که عاشقشان شدند ارزش قایل شوند.
کاش ما میدانستیم دل دادن و دل بردن بازی نیست تمام یک انسان است .
این انسان را بازی ندهیم که برایش گران تمام میشود ....
- ۹۶/۰۶/۰۶
ولی
درمورد آدما فرق داره
آدما خیلی سعی میکنن متفاوت باشن, ینی بازم عشق در بین آدما به عنوان مختلفی تقسیم میشه . مثلا عشق یه پدر به بچه ش , این عشق خیلی وسیعه. نمیشه درموردش حکم داد اصلا.
ولی عشقایی ک الان مرسومه عشق نیست ... ینی یه جورایی شبیه عشقه نه خودش. من وقتی اونقدر به ماه علاقه دارم تلاش میکنم مثلا هر شب ببینمش, حرف بزنم . خاطره بنویسیم. جوابم رو بده, حالا چطوری یه آدم که اسم خودش رو میزاره عاشق و طرفش معشوق , نسبتشون رو هم نامگذاری میکنن به اسم عشق. چطوری این آدم میتونه رها کنه بره؟ یه جای کار میلنگه
نمیدونم
دایی همیشه میگه. لیلا نمیفهمی اینا ینی چی . هی واسه خودت استدلال و تمثیل میاری .
یه لحظه احساس کردم تو جواب کامنتم همینو میگین :))
فقط میتونم بگم شاملو یه شعر داره که خییلی منو جذب خودش کرد
:
از عشق سخن گفتن برای آدمی هنوز زود است
خیلی زود
.
ببخشید بابت پر حرفی :)